مسطری

لغت نامه دهخدا

مسطری. [ م ِ طَ ] ( حامص ) مسطر بودن. حالت مسطر داشتن. راستی. استقامت :
مستقیم احوال شو تا خصم سرگردان شود
بس که پرگاری کند او چون تو کردی مسطری.انوری.هیکل خاک را زنو حرز نویسد آسمان
در حرکات از آن کند جدول جوی مسطری.خاقانی.و رجوع به مسطر شود.

فرهنگ فارسی

راستی و استقامت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال آرزو فال آرزو فال تاروت فال تاروت فال اوراکل فال اوراکل