مزه کردن

لغت نامه دهخدا

مزه کردن. [ م َ زَ / زِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چشیدن. تطعم. تطعم کردن. و رجوع به چشیدن و تطعم و تطعم کردن شود. || خوش طعم و خوش آیند آمدن به ذائقه.
- امثال :
به دهانش زیاد مزه کرده است ؛ از چیزی زیاد خوشش آمده است.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) مزه دادن . یا برای ما خیلی مزه کرد . بسیار خوشمزه و لذیذ بود . یا مزه کردن بدهن کسی . ۱ - خوشمزه بودن غذا در دهن وی . ۲ - مطلوب وی واقع شدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم