مریس

لغت نامه دهخدا

مریس. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) چیزی لغزان و تابان. || اشکنه. ( منتهی الارب ). ترید. ( از اقرب الموارد ). || خرمای تر نهاده در آب و شیر و جز آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

چیزی لغزان و تابان

فرهنگ اسم ها

اسم: مریس (دختر) (عربی) (تلفظ: maris) (فارسی: مَريس) (انگلیسی: maris)
معنی: خرمای تر که در آب و شیر و جز آن نهاده شود، چیزی لغزان و تابان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت فال راز فال راز فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی