لغت نامه دهخدا
مریة. [ م ِرْ ی َ / م ُرْ ی َ ] ( ع اِ ) به تازیانه برآوردگی تک اسب. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ناقه بسیارشیر. ( منتهی الارب ). || آنچه از ناقه بوسیله «مری » دوشیده شود. ( از اقرب الموارد ) . و رجوع به مری شود. || پیکار و خصومت.( منتهی الارب ). جدل. ( اقرب الموارد ). || شک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). تردید. لبس :... فلاتَک ُ فی مریة منه اًنه الحق من ربک... ( قرآن 17/11 ). و لا یزال الذین کفروا فی مریة منه. ( قرآن 55/22 ). فلا تکن فی مریة من لقائه. ( قرآن 23/32 ).ألا ًانهم فی ة مریة من لقاء ربهم. ( قرآن 54/41 ).