مرقش

لغت نامه دهخدا

مرقش. [ م َ ق َ ] ( اِ ) مرقشیشا. ( فهرست مخزن الادویه ). رجوع به مرقشیشا شود.
مرقش. [ م ُ رَق ْ ق ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از ترقیش. رجوع به ترقیش شود.
مرقش. [ م ُ رَق ْ ق ِ ] ( اِخ ) لقب دو تن از شاعران جاهلیت عرب ، یکی مرقش الاصغر، ربیعةبن حرملة، و دیگری مرقش الاکبر، عوف بن سعد.
مرقش. [ م ُ رَق ْ ق َ ]( ع ص ) نعت مفعولی از ترقیش. رجوع به ترقیش شود. || خال خال. خالدار. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

لقب دو تن از شاعران جاهلیت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال لنورماند فال لنورماند فال ابجد فال ابجد فال عشقی فال عشقی