مرداء

لغت نامه دهخدا

مرداء. [ م َ ] ( ع ص ) دختر تابان رخسار. ( از منتهی الارب ). || زن که بر زانوی و فرجش موی نباشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || درخت بی برگ. ( منتهی الارب ) ( دستور الاخوان ). خرمابن بی برگ. ( مهذب الاسماء ). || زمین بی نبات. ( مهذب الاسماء ). ریگستانی گسترده و بی گیاه. ( منتهی الارب ). ریگ هموار بی نبات. ( دستور الاخوان ). || مادیانی که گرداگرد سم وی موی نباشد. ( ناظم الاطباء ). ج ، مرادی.
مرداء. [ م ُرَ ] ( ع ص ، اِ ) جمع مرید است. رجوع به مُرید شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم