محوز

لغت نامه دهخدا

محوز. [ م ُ ح َوْ وِ ] ( ع ص ) به نرمی و سبکی راننده شتران را سوی آب. ( آنندراج ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم