محجوز

لغت نامه دهخدا

محجوز. [م َ ] ( ع ص ) کسی که در ازاربستنگاه یا نیفه گاه وی ضربی رسیده باشد. ( منتهی الارب ). ضربت رسیده بر کمر. ( ناظم الاطباء ). || شتر که سپل آن بسته باشندبه رسن حجاز. ( منتهی الارب ). || پای بسته. || کمربسته با کمربند. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

ضربت رسیده بر کمر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال لنورماند فال لنورماند فال کارت فال کارت