مجاب کردن

لغت نامه دهخدا

مجاب کردن. [ م ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مفحم کردن. در جدالی لفظی مخاطب را از دادن جواب عاجز ساختن. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). در مناظره کسی را مغلوب کردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - پاسخ دادن . ۲ - مغلوب کردن کسی را در مناظره .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم