لغت نامه دهخدا
کراس. [ ک ُ ] ( اِ ) پرنده ای باشد سیاه و سفید که بر کنار آب نشیند و دم جنباند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کراش. کراک. دم جنبانک. ( فرهنگ فارسی معین ).
کراس. [ ک ُرْ را ] ( ع اِ ) جزوی از کتاب که غالباً محتوی هشتاد برگ است. ج ، کَراریس. ( از اقرب الموارد ). رجوع به کُرّاسة شود. || ج ِ کُرّاسة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به کراسة شود.