کاشی تراش

لغت نامه دهخدا

کاشی تراش. [ ت َ ] ( نف مرکب ) تراشنده ٔکاشی. آنکه کاشی را در بنائی بکار برد :
برای جدارش ز کاشی تراش
دل کان فیروزه اندر خراش.نورالدین ظهوری ( در تعریف حمام از آنندراج ).ز بنیاد و معمار کاشی تراش
مرا راز پوشیده گردیده فاش.میرزا طاهر وحید ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه کاشی را تراشد و در بنایی بکار برد : [ ز بنیاد معمار کاشی تراش مرا راز پوشیده گردیده فاش ] . ( طاهر وحید )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم