چهار مقابل

لغت نامه دهخدا

چهارمقابل. [ چ َ / چ ِ م ُ ب ِ ] ( اِ مرکب ) چهاربرابر. ضعف دوبرابر. دو برابر دو چند. || عددی که چهار بار در نفس خود ضرب شود. اما این معنی که در برخی از فرهنگها آمده است بر اساسی نمی نماید. و چهار مقابل به معنای نخستین متداول است و به معنی آخر غلط است. زیرا چهار بار عددی را در نفس خود ضرب کنیم یعنی به توان چهار برسانیم نه اینکه چهار برابر کنیم.

فرهنگ فارسی

چهار برابر. ضعف دو برابر. دو برابر دو چند. یا عددی که چهار بار در نفس خود ضرب شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال تاروت فال تاروت فال جذب فال جذب فال انبیا فال انبیا