چلندر

لغت نامه دهخدا

چلندر. [ چ َ ل َ دَ ] ( اِخ ) مؤلف انجمن آرا نویسد: «نام قریه ای است در رستمدار تبرستان ، نزدیک «کورشید» که منوچهر پس از فرار از افراسیاب بدانجا آمده خندقی برگرد خود و سپاه خود زد و آب دریا را در آن انداخت و آنجا متحصن شد و عیال و بنه خود را به قلعه «مور» که مانهیر می نامیده اند فرستاد، و صاحب تاریخ مازندران گفته است که در دامن آن کوه که « مور» برفراز آن بوده غاری وجود داشته است که هنوز به دژ منوچهر موسوم است واﷲ اعلم ». ( از انجمن آرا ذیل لغت چلندر ) ( از آنندراج ذیل لغت چلندر ).
چلندر. [ چ َ ل َ دَ ] ( اِخ ) یکی از روستاهای کجور شهرستان نوشهر که در طول راه شوسه نوشهر به بابلسر واقع شده و هوای آن چون سایر نقاط ساحلی معتدل و مرطوب می باشد و محصول عمده اش برنج است. این دهستان از 9آبادی تشکیل شده و در حدود 1700 تن سکنه دارد. مرکزدهستان قریه چلندر و قراء مهمش عبارت از دزدک ، همزه ده و ملکار است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
چلندر. [ چ َ ل َ دَ] ( اِخ ) ده مرکزی دهستان چلندر بخش مرکزی شهرستان نوشهر که در 19 هزارگزی خاور نوشهر و 3 هزارگزی جنوب راه شوسه نوشهر به بابلسر واقع است. دشت و معتدل است و 430 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه محلی و چشمه ،محصولش برنج. شغل اهالی زراعت و تهیه چوب و زغال وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

فرهنگ فارسی

ده مرکزی دهستان چلندر بخش مرکزی شهرستان نوشهر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ورق فال ورق فال تاروت فال تاروت