لغت نامه دهخدا
اگر چه موی سپید است تازیانه مرگ
بچشم نرم تو رگهای خواب میگردد.صائب ( از آنندراج ).سنگین فتاده خواب تو ورنه فغان من
در چشم نرم مخمل بی درد خواب سوخت.صائب ( از آنندراج ).
چشم نرم. [ چ َ / چ ِ ن َ ] ( ص مرکب )کودک امرد بی مضایقه و مطیع و فرمان بردار. ( ناظم الاطباء ).