ومس

لغت نامه دهخدا

ومس. [ وَ ] ( ع مص ) سودن چیزی را به چیزی تا پوست واگردد. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

سودن چیزی را بچیزی تا پوست وا گردد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال آرزو فال آرزو