وشر

لغت نامه دهخدا

وشر. [ وَ ] ( ع مص ) به اره بریدن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بریدن چوب به اره. ( تاج المصادر بیهقی ) ( اقرب الموارد ). || تیز و تنک کردن دندان را. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). روشن و تنک کردن دندان. ( تاج المصادر بیهقی ).
وشر. [ وُ ش ُ ] ( ع اِمص ) خوبی و تیزی دندان ، خلقی باشد یا جعلی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تیزی و تنکی دندان و دندانهای داس.( ناظم الاطباء ). لغتی است در اشر. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

خوبی و تیزی دندان خلقی باشد یا جعلی تیزی و تنگی دندان و دندانهای داس
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم