وراک

لغت نامه دهخدا

وراک. [ وِ ] ( ع اِ ) جایی که پای راکب باشد از پالان و جامه که بدان مورک پالان را بیارایند. ( از آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آن جای پالان که سوار پای خود را بر آن قرارمیدهد و آن جای از پالان که چون سوار از سواری مانده گردد پای خود را دولا در آن جای می نهد و جامه ای که بدان مورک را می آرایند. ( ناظم الاطباء ). || چادری که بر مَورِک اندازند و در آن ذوایه پشم رنگین باشد یا خرقه آراسته که بدان مورک را پوشند. ج ، وُرُک. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). سرین پوش. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || بالشچه پیش پالان. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

جای که پای راکب باشد از پالان و جامه که بدان مورک پالان را بیارایند سرین پوس
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال عشقی فال عشقی فال رابطه فال رابطه فال قهوه فال قهوه