وبره

لغت نامه دهخدا

( وبرة ) وبرة. [ وَ رَ ] ( ع اِ ) روزی از روزهای عجوز. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). نام روز سوم از هفت روز برد العجوز. ( الاَّثار الباقیة ). سیم روز از ایام عجوز. ( مهذب الاسماء ). واحد وبر و یا ماده آن است. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به وبر شود.
وبرة. [ وَ ب َ رَ ] ( ع اِ ) مؤنث وَبَر یا یکی آن. و آن جانوری است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به وبر شود.
وبرة. [ وَ ب ِ رَ ] ( ع ص ) مؤنث وَبِر و آن به معنی پشمناک از شتر و خرگوش و غیره. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شتر ماده پشمناک. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

مونث وبر و آن بمعنی پشمناک از شتر و خرگوش و غیره . شتر ماده پشمناک
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال پی ام سی فال پی ام سی فال اوراکل فال اوراکل