هیب

لغت نامه دهخدا

هیب. ( اِ ) به لغت ژند و پاژند عاقبت کار را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ).
هیب. [ هََ ] ( ع مص ) ترسیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
هیب. [ هََ ی ْ ی ِ ] ( ع ص ) ترسان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). بیمناک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

ترسان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم