هم نشان

لغت نامه دهخدا

هم نشان. [ هََ ن ِ ] ( ص مرکب ) هم شکل. هم صفت. همانند.
- بر این ( بدین ) هم نشان ، برآن هم نشان ؛ به همین ترتیب ( به همان ترتیب ). مانند آنچه بوده است. همین طور :
چو کیخسرو و رستم نامدار
بر این هم نشان تا به اسفندیار.فردوسی.نشستند هر سه بر آن هم نشان
که گفتش فریدون به گردنکشان.فردوسی.بدین هم نشان تا سر کیقباد
که تاج بزرگی به سر برنهاد.فردوسی.بر آن همنشان کاخ بگذاشتند
به کشتی ره دور برداشتند.اسدی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- دارای یک نشان و علامت . ۲ - دارای یک طرز و روش .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم