نقذ

لغت نامه دهخدا

نقذ. [ ن َ ] ( ع اِمص ) آرامش. سلامت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سلامة. ( اقرب الموارد ). منه قولهم : نقذاً لک ؛ للعاثر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( مص ) رهانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). خلاص دادن و نجات بخشیدن. ( از اقرب الموارد ). || یکسو کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
نقذ. [ ن َ ق َ ] ( ع ص ) رهانیده . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). خلاص داده و نجات بخشیده. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) گویند: ما له شقذ و لانقذ؛ نیست اورا چیزی. ( از منتهی الارب ). رجوع به شقذ شود. || ( مص ) رستن. رهیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

رهانیده ٠ نجات بخشیده ٠ رستن ٠ رهیدن ٠

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۵(بار)
انقاذ به معنی نجات دادن وخلاص کردن است. «اَلْاِنْقاذُ:اَلتَّخْلیصُ عَنْ وَرْطَةٍ» . در کنار گودال آتش بودید که از آن خلاصتان کردو نجاتتان داد . اگر مگس چیزی از آنها بگیرد. آنرا خلاص نتوانندکرد. نقذ و انقاذ واستنقاذ بیک معنی اند(اقرب).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال سنجش فال سنجش فال ای چینگ فال ای چینگ