نخور. [ ن َ خوَرْ / خُرْ ] ( نف مرکب ) نخورنده. || ممسک. که مال خود از گلویش پائین نمیرود. نخور. [ ن َ ] ( ع ص ) ناقه که تا انگشت در بینی او نکنند شیر ندهد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). آن [ از شتران ] که شیر نگذارد تا انگشت در بینی او نکنند. ( مهذب الاسماء ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) کسی که ازمال وپول خودبهره برنگیردخسیس لئیم .۲ - (اسم ) عدم اصابت یانخورندارد.ممکن نیست که بهدف اصابت نکند ( گلوله ): گلوله های تفنگ برتونخورندارد. نافه که تا انگشت در بینی او نکنند شیر ندهد .