میانه سال

لغت نامه دهخدا

میانه سال. [ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) دوموی. نیم عمر. ( زمخشری ). میانه سن. میانه عمر. نه جوان و نه پیر. ( ناظم الاطباء ). آن که نه جوان و نه پیر است. نه پیر و نه جوان. میان جوانی و پیری. که نه جوان و نه پیر باشد. کهل. ( مرد ). دومویه. کهله ( زن ).

فرهنگ عمید

کسی که نه پیر باشد نه جوان، میان سال.

فرهنگ فارسی

کسی که نه پیر باشد نه جوان .
کسی که نه پیرباشدنه جوان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال چوب فال چوب فال عشق فال عشق فال پی ام سی فال پی ام سی