ممال. [ م َ ] ( ع مص ) مَیل. مَمیل. تَمیال. مَیَلان. مَیلولة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). برگردیدن و خمیدن. رجوع به میل شود. ممال. [ م ُ ] ( ع ص ) اماله کرده شده ، یعنی الف را یاء و فتحه را کسره خوانده. ( ناظم الاطباء ). کلمه ای که در آن صورت «آ» به «ای » تبدیل شده باشد، چون : حجیب ، کتیب و رکیب که ممال حجاب ، کتاب و رکاب است. و رجوع به اماله شود.
فرهنگ عمید
ویژگی کلمه ای که در آن به جای «الف»، «یا» آورده باشند، مثل رکیب (ممال رکاب ).
فرهنگ فارسی
اماله کرده شده یعنی الف را یائ و فتحه را کسره خوانده .