مقروض

لغت نامه دهخدا

مقروض. [ م َ ] ( ع اِ ) نشخوار شتر که از گلو برآرد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) بریده شده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || مدیون و قرض دار و وام دار. ( ناظم الاطباء ). وام داده شده. ( آنندراج ). بدهکار. غریم. مدیون و در عربی بدین معنی نیامده اما در میان فارسی زبانان معمول است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مقروض که به معنی مدیون و بدهکار استعمال کنند، در زبان عربی به معنی بریده شده است و «قرض » به معنی «دین » فعل مجرد نداردتا «مقروض » به معنی بدهکار صحیح باشد. در لغت عرب قرض دادن را «اقراض » و قرض گرفتن را «اقتراض » گویند. ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال دوم شماره 3 ).

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) کسی که به دیگری وام دارد، مدیون ، قرض دار، بدهکار.

فرهنگ عمید

۱. بریده شده.
۲. وام دار، بدهکار.

فرهنگ فارسی

بریده شده، درفارسی به معنی وام دار و بدهکارمیگویند
( اسم ) کسی که بدیگری وام دارد وامدار بدهکار جمع : مقروضین توضیح مقروض که بمعنی مدیون و بدهکار استعمال کننده در زبان عربی بمعنی بریده شده است و قرض بمعنی دین فعل مجرد ندارد تا [ مقروض ] یعنی بدهکارصحیح باشد. در لغت عرب قرض دادن را [ اقراض ] و قرض گرفتن را [ اقتراض ] گویند. ( دکتر خیام پور . نداب ۹۹:۳ - ۲ )
نشخوار شتر که از گلو بر آرد .

ویکی واژه

کسی که به دیگری وام دارد، مدیون، قرض دار، بدهکار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال مکعب فال مکعب فال اعداد فال اعداد