مریه

لغت نامه دهخدا

مریه. [ م ُ رَی ْ ی َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترییة. رجوع به ترییة شود. || سراب مریه ؛ سراب نموده و ناپدید شونده. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

سراب نموده و ناپدید شونده

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مِرْیَةٍ: شک و تردید
معنی مِرَاءً: بحث و مجادله (کلمه مریة به معنای تردد در چیزی است ، و شک از مریه عمومیتر است . امتراء و ممارات به معنای محاجه (دلیل آوردن)در آن امری است که مورد تردید باشد . اصل کلمه مریة از اصطلاح مریت الناقة گرفته شده که معنایش به پستان ماده شتر جهت دوشیدن شیر دس...
معنی لَا تُمَارِ: بحث و مجادله نکن(از مریة که معنایش به پستان ماده شتر جهت دوشیدن شیر دست کشیدن است و جدال را از این روممارات خواندهاند که شخص مجادله کننده با کلام خود میخواهد همه حرفهای طرف خود را از او بدوشد و رد کند )
معنی یُمَارُونَ: با پا فشاری بحث و مجادله می کنند(از مریة که معنایش به پستان ماده شتر جهت دوشیدن شیر دست کشیدن است و جدال را از این روممارات خواندهاند که شخص مجادله کننده با کلام خود میخواهد همه حرفهای طرف خود را از او بدوشد و رد کند . کلمه یمارون مضارع از مصدر مما...
ریشه کلمه:
مری (۲۰ بار)
«مِرْیَه» که به معنای شک و تردید در تصمیم گیری یاشک توأم با قرائن تهمت است، نشان می دهد: آنها هرگز یقین به خلاف قرآن و اسلام نداشتند، هر چند در الفاظشان چنین اظهار می کردند بلکه، حداقل به مرحله شک تنزل کرده بودند، اما تعصب ها به آنها اجازه مطالعه بیشتر و یافتن حقیقت را نمی داد.
ریشه اصلی این لغت، به معنای فشار دادن پستان شتر، بعد از گرفتن شیر است، به این امید که بقایایی که در پستان است، بیرون آید و از آنجا که این کار با شک و تردید انجام می شود، این کلمه به هر گونه شک و تردید اطلاق شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم