متحارب

لغت نامه دهخدا

متحارب. [ م ُ ت َ رِ ] ( ع ص ) با یکدیگر جنگ کننده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). برافروزنده آتش جنگ. جنگ کننده. و رجوع به تحارب شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ رِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - برافروزندة آتش جنگ . ۲ - جنگ کننده . ج . متحاربین .

فرهنگ عمید

طرف مقابل در جنگ، دشمن.

فرهنگ فارسی

کسی که آتش جنگ برافروزد، کسی که جنگ برافروزد، کسی که جنگ برپاکند، جنگ کننده
( اسم ) ۱ - بر افروزند. آتش جنگ . ۲ - جنگ کننده جمع : متحاربین .

ویکی واژه

برافروزندة آتش جنگ.
جنگ کننده.
متحاربین.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم