لیچار

لغت نامه دهخدا

لیچار. ( اِ ) ریچار که مطلق مربا باشد عموماً و مربائی را که از دوشاب سازند خصوصاً و آنچه از شیر و دوغ و ماست بپزند به هر نحو که باشد. ( برهان ). لیچال :
یکی غرم بریان و نان از برش
نمکدان لیچار گرد اندرش.فردوسی.ترش دیدم جهانی رامن از ترس
از آن دوشاب چون لیچار گشتم.مولوی.
لیچار. ( اِ ) گفتار بیهوده و گاهی مضحک و گاهی هرزه. رجوع به مدخل بعد شود.

فرهنگ معین

(اِ. )۱ - (عا. )سخنان بیهوده وبی معنی . ۲ - مربا. ریچار، ریچال ، لیچال نیز گفته می شود. ،~ بار کسی کردن کنایه از: سخن درشت یا متلک نیش دار به کسی گفتن .

فرهنگ عمید

۱. [عامیانه] سخنان بیهوده، درهم، و نامربوط.
۲. [قدیمی] = مربا

فرهنگ فارسی

مربا، سخنان بیهوده ودرهم ونامربوطنیزمیگویند
( اسم ) ۱- مربا( عموما ) . ۲- مربایی که از دوشاب سازند ( خصوصا ) . ۳- آنچه که از شیر ودوغ و ماست پزند : یکی غرم بریان و نان از برش نمکدان لیچار گرد اندرش . ( شا . لغ. ) ۴- سخن ناروا و ناپسند که باشخاص گویند .

ویکی واژه

(عا.)
سخنان بیهوده وبی معنی.
مربا. ریچار، ریچال، لیچال نیز گفته می‌شود. ؛~ بار کسی کردن کنایه از: سخن درشت یا متلک نیش دار به کسی گفتن.
سخن نامربوط
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال ابجد فال ابجد فال درخت فال درخت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی