لغت نامه دهخدا
قرارة. [ ق ُ رَ ] ( ع اِ ) شوربا یا ریزه های دیگ افزار و مانند آن که در ته دیگ بماند یا بچسبد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).آنچه در دیگ بماند یا به ته آن بچسبد از آبگوشت یا ریزه های توابل و جز آن. ( از اقرب الموارد ). || آبی که در دیگ ریزند بعد از طعام تا دیگ نسوزد.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به قَرارة شود.
قرارة. [ ق ِ رَ ] ( ع اِ ) رجوع به معنی دوم قَرارَة شود.
قرارة. [ق َ رَ ] ( اِخ ) قبیله ای است به یمن. ( منتهی الارب ).
قرارة. [ ق َ رَ ] ( اِخ ) جایی است به روم. ( منتهی الارب ).
قرارة. [ ق َ رَ ] ( اِخ ) از اعلام است. ( منتهی الارب ).