فوغ

لغت نامه دهخدا

فوغ. [ ف َ وَ ] ( ع اِمص ) سطبری دهن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فوغ. [ ف َ ] ( ع مص ) دمیدن بوی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به فوج و فوح شود.

فرهنگ فارسی

دمیدن بوی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال کارت فال کارت فال احساس فال احساس فال فرشتگان فال فرشتگان