کام و ناکام

لغت نامه دهخدا

کام و ناکام. [ م ُ ] ( ق مرکب ) کام ناکام :
بکام و ناکام از بهر زاد راه دراز
زمین بزیر کفت زیر گام بایدکرد.ناصرخسرو.ببین تا چون بود حالت سرانجام
که باید رفت از این جا کام و ناکام.ناصرخسرو.گر بازدهی وام او بخوشی
ورنه بستاند بکام و ناکام.ناصرخسرو.رجوع به کام ناکام شود.

فرهنگ فارسی

کام ناکام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال عشقی فال عشقی فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال رابطه فال رابطه