یفع

لغت نامه دهخدا

یفع. [ ی َ ف َ ] ( ع اِ ) پشته و زمین بلند. ج ، اَیفاع ، یُفوع. || ( ص ) کودک بالیده. ج ، ایفاع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مردآساشده. ( مهذب الاسماء ).
یفع. [ ی َ ] ( ع مص ) برآمدن برکوه. || گوالیدن و نزدیک بلوغ رسیدن و دارای بیست سال شدن کودک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

بر آمدن بر کوه گوالیدن و نزدیک بلوغ رسیدن و دارای بیست سال شدن کودک
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تک نیت فال تک نیت فال رابطه فال رابطه