کوه کاف
کوه کاف. ( نف مرکب ) کوه کافنده. شکافنده کوه. ( فرهنگ فارسی معین ) :
بدان گونه زد نعره ای کوه کاف
که سیمرغ لرزید در کوه قاف.اسدی ( فرهنگ فارسی معین ).
کوه کافنده، شکافندۀ کوه: برآن گونه زد نعرۀ کوه کاف / که سیمرغ بگریخت در کوه قاف (اسدی: ۳۹۱ ).
( صفت ) شکافند. کوه : بدان گونه زد نعر. کوه کاف که سیمرغ لرزید در کوه قاف . ( اسدی )