چلوک

لغت نامه دهخدا

چلوک. [ چ َ ] ( اِ ) ریسمانی است که برگردن اسبان بندند. ( برهان ) ( از جهانگیری ) ( از رشیدی ) ( انجمن آ را ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). عنان اسب. فسار. افسار. اَوسار، ( در تداول روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). جلو. پالهنگ و رجوع به جلو شود. || رسنی که به گردن آسیا بندند. ( شرفنامه منیری ). و رجوع به چُلوک شود.
چلوک. [ چ ُ ] ( اِ ) ریسمانی که چون آن را بر چرخ آسیابندند چرخ از گردش بازمیماند. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(چَ ) (اِ. ) ریسمانی است که بر گردن اسبان بندند، عنان ، افسار.

ویکی واژه

ریسمانی است که بر گردن اسبان بندند؛ عنان، افسار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال ای چینگ فال ای چینگ فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت