پرچ کردن

لغت نامه دهخدا

پرچ کردن. [ پ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پرچیدن.پهن کردن سر میخی که در جای کوفته باشند تا برآوردن نتوانند یا برگرداندن نوک میخی که به جای کوفته باشند استحکام را. رجوع به پرچین کردن ذیل پرچین شود.

فرهنگ معین

(پَ. کَ دَ ) فرو کردن میخ در چیزی و پهن کردن سر یا ته آن بوسیلة ضربات چکش به منظور محکم کردن آن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) فرو بردن میخ در چیزی و سر آنرا با چکش و مانند آن کوبیدن و پهن کردن محکم کردن چیزی در چیزی مانند میخی که در تخته زنند و دنبال. آنرا از جانب دیگر خم دهند و محکم کنند .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم