پر دود

لغت نامه دهخدا

پردود. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) پر از دخان. تعجج ؛ پردود شدن خانه. ( تاج المصادر بیهقی ). || ( تنباکو، قلیان... ) که دود بسیار از آن برآید. || پردرد. اندوهگین :
روانش ز اندیشه پردود بود
که زروان بداندیش مهبود بود.فردوسی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه پر از دود باشد:اطاق پر دود. یا قلیان پر دود . که دود بسیار از آن بر آید.یا پردود بودن.اندوهگین غمگین پر درد بودن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم