پاکدست

لغت نامه دهخدا

پاکدست. [ دَ ] ( ص مرکب )درستکار. با صحّت عمل. مقابل ناپاکدست :
نبیره جهاندار هوشنگ هست
همان راد و بینادل و پاکدست.فردوسی.گشاده زبان و دل و پاکدست
پرستنده شاه و یزدان پرست.فردوسی.سر بسر دعویست مرد امر و معنی دار کو
تیزبینی پاکدستی رهبری غمخوار کو.سنائی.

فرهنگ عمید

درستکار.

فرهنگ فارسی

( صفت ) درستکار دارای صحت عمل مقابل ناپاکدست .
درستکار با صحت عمل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال درخت فال درخت فال پی ام سی فال پی ام سی فال جذب فال جذب