گلک

لغت نامه دهخدا

گلک. [ گ ُ ل َ ] ( اِ مصغر ) ( از: گل + ک ، پسوند تصغیر ). ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). مصغر گل است. ( برهان ) ( آنندراج ). || نوعی از صمغ است و آن از بوته خار جهودانه حاصل میشود و عربان عنزروت میگویند. ( برهان ) ( آنندراج ). آن صمغ را گوزده نیز گویند. ( آنندراج ) ( الفاظ الادویه ). نوعی از صمغ که رنگ آن بسرخی گراید و از بوته خاری که جهودانه گویند حاصل شود، لیکن در کاف تازی به همین معنی گذشت. ( فرهنگ رشیدی ). کلک. و رجوع به کلک شود. || گله. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). سخنی است که از روی طعنه و سرزنش بطریق کنایه گویند، چنانکه روسپید بر زنان هرزه و منظور روسیاه است و اکنون به روسپی معروف است. ( آنندراج ) ( برهان ) ( جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ) :
گر پیش گل کشم گله مشکبوی تو
بر من گلک مزن که نیندیشم از گلک.سوزنی سمرقندی ( از آنندراج ).
گلک. [ گ ُ ل َ ] ( اِ ) یکی از گیاهان بسیار مضر و انگل نباتات دیگر است و چون کلرفیل ندارد به ریشه نباتات مختلف مخصوصاً گیاهانی که ساقه های نرم و پرآب دارند چسبیده ، مواد غذایی رااز آنها به دست می آورد و مزارع صیفی ، از قبیل : کدو و خیار و هندوانه و خربزه را بکلی خراب میکند. تخم این گیاه بسیار است بقسمی که اگر محلی که گلک در آن روئیده پس از چندی زراعت شود باز هم تخمها سبز شده ،
گلهای جدید پدید خواهد آمد بدین جهت باید تا مدتی آن زمین را بایر نگاه دارند تا تخمها پوسیده از میان برود. ( گیاه شناسی گل گلاب ص 245 ). گل جالیز.
گلک. [ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه. سکنه آن 26 تن است. در تابستان ایل بغدادی شاهسون به کوههای این ده می آیند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
گلک. [ گ ِ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش جویم شهرستان لار واقع در 24000گزی باختر جویم. دارای 60 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و صیفی است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالیبافی و راه آن فرعی است. مزرعه کیتویه و کهری جزو این قریه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
گلک. [ گ ُ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه ارداک شهرستان مشهد واقع در 66هزارگزی شمال باختری مشهد. هوای آن معتدل و سکنه آن 105 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر است. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ عمید

۱. [مصغرِ گل] (زیست شناسی ) = گُل۱
۲. (زیست شناسی ) گیاهی با برگ هایی به شکل پولک های باریک و بی رنگ و ساقۀ سبز که بیشتر در کشتزارها می روید و انگل گیاه های دیگر مخصوصاً یونجه و خیار می شود، گل جالیز.
۳. [مجاز] سخنی که به طعنه و کنایه بگویند، طعنه، سرزنش.

فرهنگ فارسی

۱ - گل کوچک . ۲ - سخنی که از روی طعنه و بطریق کنایه گویند چنانکه رو سپید بر زنان هرزه اطلاق کنند و منظور رو سیاه است : گر پیش گل کشم گل. مشکبوی تو بر من گلک مزن که نیندیشم از گلک . ( سوزنی ) ۳ - صمغی است که از گیاه کنجیده گیرند و بنام انزروت خوانده میشود . ۴ - گیاهی است طفیلی از تیر. گل میمونیان که دست. خاصی را در این تیره بوجود میاورد . این گیاه از طفیلی های خطرناک نباتات دیگر است و بسیار موذی است و چون کلروفیل ندارد بریش. نباتات مختلف مخصوصا گیاهانی که ساقه های نرم و پر آب دارند ( از قبیل باقلا ماش زردک شاه دانه نخود گوجه فرنگی کدو خیار خربزه هندوانه و غیره ) چسبیده و مواد غذایی را از آنها بدست میاورد و مزارع را بکلی خراب و ضایع میسازد . این گیاه طفیلی دارای برگهای فلس مانندی است که عاری از ماد. سبز هستند و معمولا برنگ ساق. گیاه میزبان یا بنفش و یا قرمزند . پس از آنکه نمو این گیاه کامل شود گلهای نسبه درشت میدهد و پس از رسیدن تخم این گیاه باطراف پاشیده میشود و گیاهان دیگر را آلوده میسازد . معمولا بهترین راه مبارزه با گیاه مذکور آنست که چون در مزرعه ای پیدا شود اولا سعی کنند که قبل از رشد کامل این گیاه را از بین ببرند و ثانیا تا مدتی آن زمین را بایر نگهدارند تا تخمهایش پوسیده و از بین بروند علف شیطان علف جالیز گل جالیز هالوک ریحی اوروبنخی خانق الکرسنه طراثیث طرثوث . یا گلک انار . گل درخت انار گل انار بوستانی .
دهی است از دهستان چناران بخش حومه ارداک شهرستان مشهد

فرهنگ اسم ها

اسم: گلک (دختر) (فارسی) (گل) (تلفظ: golak) (فارسی: گُلَک) (انگلیسی: golak)
معنی: گل کوچک

دانشنامه عمومی

گلک (بادغیس). گلک ( به لاتین: Gelak ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت بادغیس واقع شده است.
گلک (سرده). گلک ( سرده ) ( نام علمی: Micromeria ) نام یک سرده از تیره نعناعیان است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال پی ام سی فال پی ام سی فال تک نیت فال تک نیت