هم رای. [ هََ ] ( ص مرکب ) هم اندیشه. هم عقیده : روان سواران توران سپاه بدان رای گشتند هم رای شاه.فردوسی.ز قومی پراکنده خلقی بکشت دگر جمع گشتند و هم رای و پشت.سعدی. || هم پیمان : سوی گنجینه رفتندآن دو هم رای ندیدند از جواهر هیچ بر جای.نظامی.
فرهنگ عمید
دو یا چند تن که دارای یک رٲی و عقیده باشند. هم داستان، یک دل.