یزدان دان

لغت نامه دهخدا

یزدان دان. [ ی َ ] ( نف مرکب ) یزدان شناس. یزدان پرست. موحد. خداشناس :
زهی مظفر پیروزبخت روزافزون
زهی موحد پاکیزه دین یزدان دان.فرخی.و رجوع به یزدان شناس شود.

فرهنگ فارسی

یزدان شناس یزدان پرست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال شمع فال شمع فال اوراکل فال اوراکل فال کارت فال کارت