نعیما

لغت نامه دهخدا

نعیما. [ ن َ ] ( اِخ ) نعمت سمرقندی ( ملا... ) متخلص به نعیما، از شاعران قرن یازدهم هجری قمری است. او راست :
بر گل رخسار خال بیشمارش حاصل است
سبز کردن دانه از حسن زمین قابل است.
( از نصرآبادی ص 443 ). رجوع به نگارستان سخن ص 125 و فرهنگ سخنوران شود.

فرهنگ فارسی

نعمت سمرقندی متخلص به نعیما از شاعران قرن یازدهم است ٠

فرهنگ اسم ها

اسم: نعیما (دختر، پسر) (فارسی، عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: naeimā) (فارسی: نَعيما) (انگلیسی: naeima)
معنی: تخلص نعمت سمرقندی شاعر قرن یازدهم، ( نعیم، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نعیم، ن نعیم، ( عربی ـ فارسی ) ( نعیم + ا ( پسوند نسبت ) )، نعمت

دانشنامه آزاد فارسی

نَعیما (حلب ۱۰۶۶ـ موره ۱۱۲۹ق)
مورخ عثمانی. آموزش های ابتدایی و عالی را در حد کمال گذراند. در استانبول وظایف زیادی در دربار داشت. از جمله رئیس تشریفات و وقایع نگار دربار بود. آثارش دربارۀ تاریخ عثمانی زمان سلطان مراد سوم و سلطان محمد چهارم است. گزارش سرراست و بی ابهام و دیدگاهِ انتقادیِ او به هنگامِ نشان دادن اسباب و دلایل ضعف دولت عثمانی در این دوره در خور توجه است. مشهورترین اثرش تاریخ نعیما است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
نعم (۱۴۴ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال پی ام سی فال پی ام سی