ماناک

لغت نامه دهخدا

ماناک. ( ق مرکب ) مخفف ماناکه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). پنداری که. گویی که :
آن رنگ سیاه لاله ، ماناک
اندر دل مشتری است کیوان.خاقانی.روز روشن ندیده ام ، ماناک
همه عمرم به چشم درد گذشت.خاقانی.زلف تو سیه چراست ماناک
بسیار در آفتاب گشته.امیرخسرو ( از آنندراج ).و رجوع به مانا شود.

فرهنگ فارسی

مخفف ماناکه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت فال نخود فال نخود