لغت نامه دهخدا
مانو. ( اِ ) نام نخستین ماه از سال جلالی. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).
مانو. ( اِخ ) هندیان نوع بشر را زاده وجودی مقدس می شمارند و آن وجود را مانو می خوانند و معتقدند که مجموعه قوانین ایشان موسوم به «مانوادار مازاستر» از آثار اوست. مجموعه قوانین مانو در زبان سانسکریت منظوم است. ( از اعلام تمدن قدیم فوستل دوکولانژ، ترجمه نصراﷲ فلسفی ). در اساطیر هندی پسر «براهما» و پدر نوع بشر شمرده شده است. ( از قاموس الاعلام ترکی ).
مانو. ( اِخ ) دهی از دهستان پاریز است که در بخش مرکزی شهرستان سیرجان واقع است و 150 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).