کندوکاو

لغت نامه دهخدا

کندوکاو. [ ک َدُ ] ( ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) وررفتن به چیزی. کنجکاوی کردن. ته و توی چیزی را درآوردن. اجزای چیزی را ناشیانه از یکدیگر جدا کردن. وقت خود را صرف تجزیه وشناختن اجزای چیزی کردن. ( فرهنگ عامیانه جمالزاده ).کِندُوکَو. کندن و کاویدن. کندوکو کردن ؛ با چیزی مروسیدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). کندن. کاویدن. تفحص. تجسس. ( فرهنگ فارسی معین ). || سعی وکوشش. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کندوکو شود.

فرهنگ معین

(کَ دُ ) (اِمص . ) ۱ - تفحص ، تجسس . ۲ - سعی ، کوشش .

فرهنگ فارسی

کندن وکاویدن، تفحص، تجسس
( اسم ) ۱ - تفحص تجسس . ۲ - سعی کوشش .

ویکی واژه

تفحص، تجسس.
سعی، کوشش.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال ای چینگ فال ای چینگ فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال میلادی فال میلادی