پادشاه نیمروز

لغت نامه دهخدا

پادشاه نیمروز. [ دْ / دِ هَِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه است از آفتاب. || پادشاه سیستان از آن جهت که نیمروز نام سیستان است. || مردم نیک پی و مبارک قدم. || حضرت آدم علیه السلام بسبب آنکه تا نیمروز در بهشت بود. || رسول اکرم صلوات اﷲ علیه از آن باب که شفاعت امتان خود را تا نیمروز خواهد کرد. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

آفتاب پادشاه سیستان از آنجهت که نیمروز نام سیستان است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال زندگی فال زندگی فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت