هم طویله. [ هََ طَ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) دو چهارپا که آنها را در یک آخور یا استبل بندند: دو خر را که هم طویله کنند، هم بو نشوند هم خو میشوند. || هم رشته ، چه طویله به معنی سمط و رشته بود. || قرین. مقارن : اگر با متانت قلم مهابت شمشیر هم طویله نباشد... ( سندبادنامه ). تا دری یافت هم طویله آن شبچراغی هم از طویله آن.نظامی.بود از صدف دگر قبیله ناسفته دریش هم طویله.نظامی.پارسا را بس اینقدر زندان که بود هم طویله رندان.سعدی. || همانند. نظیر. شبیه : در کون هم طویله خاقانیند لیک از نقش و فطرتند، ز نفس و فطن نیند.خاقانی.سیر ارچه هم طویله سوسن بود به رنگ غماز رنگ او بود آن بوی گند او.خاقانی.خاقانیا هوان و هوا هم طویله اند تا نشکنند قدر تو، بشکن هوای نان.خاقانی.
فرهنگ عمید
چارپایانی که با هم در یک اسطبل باشند.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- دو یا چند ستور که دارای یک اسطبل و یک آخور باشند . ۲ - یار رفیق .