یدک کشیدن

لغت نامه دهخدا

یدک کشیدن. [ ی َ دَک ْ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) یدک کشی. افسار اسب جنیبت را در دست گرفتن و با خود حرکت دادن.
- امثال :
اگر دو بز داشته باشد یکی را یدک می کشد ؛ متظاهر و خودنما و خودفروش است که ثروت خود را به مردم می نماید.
|| علاوه بر وظیفه خود، مسئولیت دیگری را بعهده گرفتن : فلان کار را دارد و فلان کار را هم یدک می کشد. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به یدک و یدک کش شود.

فرهنگ فارسی

یدک کشی افسار اسب جنیبت را در دست گرفتن و با خود حرکت دادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال حافظ فال حافظ فال انبیا فال انبیا فال پی ام سی فال پی ام سی