گشت زدن

لغت نامه دهخدا

گشت زدن. [ گ َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) سیر کردن و گردیدن. ( آنندراج ) :
به زندان غمم چون لاله در خون کی بود یارب
که چون نرگس قدح بر کف زنم گشت چمن با او.بنای هروی ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

(گَ. زَ دَ ) (مص ل . ) سیر کردن ، گردیدن ، گردش کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) سیر کردن تفرج کردن .

ویکی واژه

سیر کردن، گردیدن، گردش کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال تک نیت فال تک نیت فال تماس فال تماس فال تاروت فال تاروت