گسترانیده

لغت نامه دهخدا

گسترانیده. [ گ ُت َ دَ / دِ ] ( ن مف ) گسترده شده. پهن شده :
باد در سایه درختانش
گسترانیده فرش بوقلمون.سعدی.و رجوع به گستردن و گسترانیدن شود.

فرهنگ عمید

پهن کرده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - پهن کرده بسط داده . ۲ - فرش شده مفروش . ۳ - منتشر .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم