لغت نامه دهخدا گردون گذار. [ گ َ گ ُ ] ( نف مرکب ) آسمان پیما : لیک چندان زیب دارد کژمژی دندان اوکآن نیابی در هزاران کوکب گردون گذار.سنائی.
فرهنگ فارسی ( صفت ) گذرنده از گردون آسمان پیما : برفلک دوزد بطنازی در آن دم حکم بدرابیلک گردون گذارت . ( انوری )